جدول جو
جدول جو

معنی سر در آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

سر در آوردن
سر را بیرون کردن از جایی (پنجره و مانند آن)، یا سر در آوردن از چیزی. از آن آگاه شدن، مطلع گشتن: من از این کار هیچ سر در نمیاورم. یا از حرفهای (سخنان) کسی سر در آوردن، آنها را فهمیدن: وقتی فهمید که طرف خطاب نقاش است از حرفهای او سر در نمی آورد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سردر آوردن
تصویر سردر آوردن
در جائی ظاهر شدن و سعی در اطلاع یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر درآوردن
تصویر سر درآوردن
سر از جایی بیرون کردن، در جایی ظاهر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر درآوردن
تصویر سر درآوردن
((~. دَ وَ یا وُ دَ))
پی بردن، باخبر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پر بر آوردن
تصویر پر بر آوردن
روییدن و بر آمدن پر مرغ، سریع پرواز کردن، بشتاب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم در آوردن
تصویر دم در آوردن
پررو شدن جسور گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر سر آوردن
تصویر بر سر آوردن
((~. سَ. وَ دَ))
برتر داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر برآوردن
تصویر سر برآوردن
سر برداشتن، سر بلند کردن، قیام کردن، به پا خاستن
فرهنگ فارسی عمید